مؤلفههای هویتبخش انسانی در سه حوزه فرد ، محیط و تعامل بین این دو حوزه مورد بررسی و نظریهپردازی قرار گرفته است. محیط/ مکان/ سرزمین بهعنوان یک مؤلفه مهم در هویتبخشی فردی و اجتماعی ـ ملی، عامل مؤثری ...
بیشتر
مؤلفههای هویتبخش انسانی در سه حوزه فرد ، محیط و تعامل بین این دو حوزه مورد بررسی و نظریهپردازی قرار گرفته است. محیط/ مکان/ سرزمین بهعنوان یک مؤلفه مهم در هویتبخشی فردی و اجتماعی ـ ملی، عامل مؤثری است که از دیرباز در برساختن هویت فردی و اجتماعی تأثیرگذار بوده است. این مقاله بر مبنای نظریه حس مکان و تأثیر آن بر هویتبخشی اجتماعی ـ ملی، با روش تحلیل تاریخی بر آن است که میزان و کیفیت آگاهی ایرانیان از حس مکان و چگونگی تداوم آن را بررسی کند. یافتههای پژوهش آن است ایرانیان ساکنان کشوری بودهاند که دارای سرحدات مشخصی است و آنان همواره ایران را در موقعیت کانونی و دیگر سرزمینها را در موقعیت حاشیهای ترسیم و توصیف کردهاند و به این ترتیب آنان «حس مکانی» نیرومندی نسبت به سرزمین ایران داشتهاند و این حس مکانی در تداوم هویت ایرانی به نحو بارزی ایفای نقش کرده است.
تاریخنگاری جدید ایرانی به شدت تحت تأثیر گفتمان ناسیونالیستی است. در بازتعریف هویت جدید ایرانی در دورة قاجار و پهلوی، این تاریخنگاری تأثیرات عمدهای در صورتبندی هویت جدید ایرانی برجای گذاشته است. ...
بیشتر
تاریخنگاری جدید ایرانی به شدت تحت تأثیر گفتمان ناسیونالیستی است. در بازتعریف هویت جدید ایرانی در دورة قاجار و پهلوی، این تاریخنگاری تأثیرات عمدهای در صورتبندی هویت جدید ایرانی برجای گذاشته است. دولت پهلوی بهعنوان یک دولت شبهمدرن در تولید و بهرهبرداری از این متون تاریخی اهتمام جدی از خود نشان میداد. این پژوهش با نگاهی به برساخته شدن هویت و با روشی تاریخی ـ تحلیلی در صدد است، چرایی ناسیونالیستی بودن اکثر متون تاریخنگاری جدید ایرانی و مهمترین مؤلّفههای آن را بررسی و تحلیل کند. یافتههای پژوهش بر آن است که متون تاریخنگاری جدید ایرانی تحت تأثیر گفتمان ناسیونالیستی و در پاسخ به نیازهای سیاسی و اجتماعی خاصی تولید شده است. تأثیرپذیری از مدرنیزاسیون، نژادگرایی، شرقشناسی، اسلامستیزی، غربگرایی و شخصیتمحوری از مهمترین ویژگیهای تاریخنگاری ناسیونالیستی است که در برسازی هویت جدید ایرانی در دورة قاجار و پهلوی کاملاً آشکار است.
رسالت هنر را برداشتن پرده از واقعیتهای زندگی دانستهاند. شعر و ادبیات را به مثابه آیینهای دانستهاند که بسیاری از حالات، دیدگاهها، حوادث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع در هر دورهای در آن متجلی ...
بیشتر
رسالت هنر را برداشتن پرده از واقعیتهای زندگی دانستهاند. شعر و ادبیات را به مثابه آیینهای دانستهاند که بسیاری از حالات، دیدگاهها، حوادث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع در هر دورهای در آن متجلی میشود. در این بین شعر در جامعه ایران در طول تاریخ از جایگاه ممتازتری در مقایسه با دیگر جوامع برخوردار بوده است، به طوری که آن را مهمترین رسانه فرهنگی ایرانیان دانستهاند. شاعران هم بهعنوان اندیشمندان جامعه در جهتدهی فکری و اجتماعی جامعه نقش عمدهای را ایفا می نمایند. در دهههای چهل و پنجاه شمسی طیفی از شاعران مذهبی ظهور کردند که در مقایسه با شاعران نسل پیش از خود به لحاظ مبانی فکری و گرایشهای فرهنگی تفاوتهای عمدهای داشتند. این مقاله بر آن است که زمینههای اجتماعی ظهور و مهمترین درونمایههای شعری این شاعران را مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش با روشی تاریخی ـ اسنادی و با بررسی اشعار شاعرانی چون محمدرضا شفیعیکدکنی، نعمت میرزازاده، حمید سبزواری، مهرداد اوستا، طاهره صفّارزاده و موسوی گرمارودی به این یافته رسیده که پیدایش جریان مذهبی در شعر فارسی در دهههای مذکور متاثر از سیر کلی جریانهای فرهنگی جامعه بوده است. این شاعران، همگام و متأثر از رهبران اجتماعی و فرهنگی جامعه ـ کسانی چون امام خمینی(ره)، جلال آل احمد و علی شریعتی ـ ضمن آگاهیبخشی به اقشار مختلف جامعه، در صف مقدم مبارزه با رژیم شاه و تلاش برای زمینهسازی برای پیروزی انقلاب قرار داشتند و مبانی اجتماعی و سیاسی شعر آنها بر محورهای عمدهای چون: مخالفت و انکار ارزشها و اقدامات جریان فرهنگی رسمی، دعوت به مبارزه با رژیم پهلوی، داشتن دغدغه هویت و تأکید بر بازگشت به خویشتن اسلامی و مذهبی، تأکید بر آموزههای دینی با اهمیت دادن بر ابعاد سیاسی آنها و تجلیل از شخصیت امام خمینی بهعنوان رهبر انقلاب استوار بوده است.